kil
***
mos
***
estatosa
-->
***
ایرانیان ، شیعیان ، ... ، مدیون خون کیستید؟؟؟؟ سهراب... روحش شاد ولی بدونین ما قدرشو نمی دونیم::::: به قول سیاوش قمیشی:عکس سهراب روی تاغچه.غزلش گوشه انبار........... بیاین برای یه بارم شده کتابشو گیر بیاریمو یه ورق از اونو بخونیم یکی از اشعارش دیر گاهی است در این تنهایی یه عمری عاشقانه تنها موندم کسی نیستو من تنهام با خیالاتم
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست دراین تاریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم ها
سر به سر افسرده است
روزگاری است دراین گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است
دست جادویی شب
در به روی من و غم می بندد
می کنم هر چه تلاش
او به من می خندد
نقشهایی که کشیدم در روز
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرح هایی که فکندم در شب
روز پیدا شد و با پنبه زدود
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست دراین خاموشی
دست ها پاها در قیر شب است
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 53725 بازدید
همیشه سعی میکنم آروم باشم .من پسری هستم باهوش،مهربون،خواستنی،با خدا...